«پروفسور هنری هیگینز» (هریسن) با رفیق زبان شناسش، «سرهنگ پیکرینگ» (هاید-وایت) شرط می بندد که می تواند دختر گل فروش و عامی لندنی، «الیزا دولیتل» (هپبرن)، را به خانمی متشخص بدل سازد که فصیح و بلیغ حرف بزند...

بن ( رابرت دنیرو ) پیرمرد بازنشسته ای است که تصمیم می گیرد که دوباره به بازار کار برگردد، اما در عین حال می داند که بازگشتنش به کار با شرایطی که دارد، بسیار سخت است. به همین منظور، وی به سراغ اعضای اداره کننده یک سایت آنلاین فشن می رود که همه کاره این مجموعه دختری به نام جولز استین ( آن هاتاوی ) می باشد. بن در این شرکت به عنوان کاراموز مشغول به کار می شود و رفته رفته به دلیل تجربه های بسیار خوبی که در زندگی کسب کرده، در دل افراد جا باز می کند ...

نیویورک، قرن بیست و یکم. دغدغه ی موفقیت در کار چنان ذهن «کیت مکی» (رایان) را اشغال کرده که دیگر فرصتی برای عشق و عاطفه برایش نمانده است. محبوب سابق او «استوارت» (شراییر) که دانشمندی نابغه است، پنجره ای رو به زمان باز می کند و در نتیجه «لیوپولد» (جکمن)، اشراف زاده ی بریتانیایی، به زمان حال منتقل شود. چندی نمی گذرد که «کیت» و «لیوپولد» به یک دیگرعلاقه مند می شوند.