۵۷ سال از زمانی که «اِلن ریپلی» برای اولین بار با موجودات بیگانه روبرو شده می گذرد و سفینهٔ نجات حامل وی، او را در حالت خلسه (خواب مصنوعی) در خود نگاه می‌داشت و به‌صورت سرگردان در فضا چرخان است. بر روی کرهٔ زمین هیچ‌کس داستان وی در مورد وجود آدم فضایی در سیارهٔ LV-426 را باور نمی‌کند. اداره‌ای که با نام «کمپانی» شناخته می‌شود، گروهی را مأمور می‌کند تا به LV-426 بروند و صحت این مطالب را بررسی کنند. پس از مدتی تمامی ارتباطات با گروه فرستاده‌شده قطع می‌شود و «کمپانی»، اِلن ریپلی و گروهی از سربازان بسیار حرفه‌ای را برای بررسی و نجات گروه قبلی به LV-426 می‌فرستد….

امريکاي مرکزي. «سرگرد آلن شيفر» (شوارتسنگر) و تيم ورزيده ي سربازان منتخبش مأموريت مي يابند تا چند سرباز اسير ارتش امريکا را نجات دهند. در جنگل هاي انبوه، حادثه هاي عجيبي اتفاق مي افتد. موجودي نامرئي و ناشناخته، که از سياره اي ديگر به زمين آمده، افراد را يکي يکي شکار و سربه نيست مي کند.

لس آنجلس، سال 1997. «کارآگاه هریگان» (گلاور) و گروه ضربت ضد مواد مخدرش، در میانه‌ی زدوخورد شدید بین دارو دسته‌ی قاچاقچی‌های جاماییکایی و کلمبیایی گیر افتاده‌اند. هنگام درگیری با دارو دسته‌ی کلمبیایی‌ها، موجود مرموزی وارد صحنه می‌شود و قاچاقچی‌ها را قتل عام می‌کند. جاماییکایی‌ها با استفاده از این فرصت، به رئیس قاچاقچی‌های کلمبیایی حمله می‌کنند ولی آنان نیز به دست آن موجود نیمه نامرئی به قتل می‌رسند...

گروهی از جنگجویان زبده، در حال سقوط آزاد به هوش می‌آیند و موفق می‌شوند با استفاده از چتر نجات در یک جنگل فرود آیند. طولی نمی‌کشد که آن‌ها در می‌یابند روی یک سیاره دیگرند و اکنون موجوداتی بیگانه به دنبال شکار آنها هستند. اکنون تنها راه آن‌ها برای زنده ماندن در این بازی مرگبار، همکاری است.

هنوز همه ی بیگانگان از زمین نابود نشده اند، بلکه یک بیگانه در زمین مخفی شده است و در حال تولید مثل برای حمله ای همه جانبه به زمینیان است. از طرفی دیگر درندگان و غارتگران قصد دارند که به تضاد دیرینه خود با بیگانگان برای همیشه پایان دهند و طی حمله ای گسترده بیگانگان باقی مانده را نابود کنند ولی …