در شهر هالوین که کار تک تک شهروندان آنها ساختن شوخیهای ترسناک مخصوص شب هالوین است، جک که پادشاه کدوتنبلهای ترسناک و شوخیساز محبوب شهر است از یکنواختی هالوین احساس خستگی میکند و هنگامی که تصادفا وارد شهر مخصوص عید خوش کریسمس می شود، با استفاده از ایدههای عجیب، تصمیم میگیرد که کریسمس و هالوین را با هم پیوند بزند. او بابانوئل را میرباید و خودش را به جای او میگذارد…
«وِین»، عضو نخبه سازمانی است که «پریپ و لندینگ» نام دارد و شغل آنها این است که قبل از بابانوئل به خانهها وارد میشوند و آنجا را برای ورود او آماده میکنند تا او بتواند به سرعت به میلیونها خانه سربزند. وین، در پی گرفتن ترفیع است اما به جای او همکار قبلیاش ترفیع میگیرد و در نتیجه او با یک تازهکار، به نام «لنی» همکار میشود. گرچه لنی، وین را تحسین میکند و میخواهد مثل او رفتار کند، اما در یکی از شبها که آن دو قبل از بابانوئل برای سرکشی به یکی از خانهها رفته بودند، وین که از ترفیع نگرفتن، هنوز ناراحت است، خرابکاری میکند و در نتیجه همه چیز به هم میریزد، و لنی سعی میکند که خرابکاریهای او را درست کند، ولی هر دو توی دردسر بزرگی می افتند! و حالا نوبت این است که با همکاری هم خرابکاری به وجود آمده را درست کنند…