قاتل بدشانس لیدی باگ مصمم است که پس از یکی تا خرخره خوردن‌های دورهمی‌های از کنترل خارج شده ، کار خود را با آرامش انجام دهد. با این حال، سرنوشت ممکن است نقشه‌های دیگری داشته باشد، زیرا آخرین ماموریت لیدی باگ او را در مسیر برخورد با دشمنان مرگبار از سراسر جهان قرار می‌دهد - همه با اهداف مرتبط و در عین حال متضاد - در سریع‌ترین قطار جهان.

دوئی فین یک نوازنده گیتار در یک گروه موسیقی راک است که از گروهش بیرون انداخته می‌شود و این در حالیست که او نیاز زیادی به فراهم کرد پول برای پرداخت اجاره خانه و صورت حسابهایش دارد. در همین حین با دوست و همخانه‌اش ند اشنیبلی که معلم مدرسه است تماس گرفته شده و پیشنهاد تدریس موقت در کلاس چهارم یک مدرسه خصوصی می‌شود. دوئی خود را به‌جای ند جا می‌زند و این پیشنهاد را پذیرفته و به عنوان معلم به آن مدرسه می‌رود. او در کلاسش مخفیانه و دور از چشم مدیر و سایر معلمان شروع به یاد دادن موسیقی راک به بچه‌ها می‌کند و متوجه می‌شود استعدادهای موسیقی خوبی بین این بچه‌ها وجود دارد؛ بنابراین دوئی تصمیم می‌گیرد یک گروه راک اند رول با همکاری بچه‌ها تشکیل دهد که در مسابقاتی که بین گروه‌های موسیقی برگزار می‌شود شرکت کنند تا با برنده شدن در این مسابقات جایزه آن را بدست آورند. اما در شب قبل از مسابقه در جلسه انجمن اولیاء و مربیان توسط دوست دختر ند لو می‌رود و فرار می‌کند. فردای آنروز بچه‌های کلاس با جیم شدن از مدرسه پیش او می‌روند و با هم در مسابقه شرکت می‌کنند.

آدمکشی که تنها با نام «مامور ۴۷» شناخته شده است، توسط سازمانی بی نام و نشان به کار گرفته شده تا یک ترور را در روسیه انجام دهد. اما او خیلی زود پی می برد که گرفتار یک توطئه سیاسی شده، و پلیس بین الملل و همینطور نظامیان روسیه در تعقیب او هستند.