یک رمان نویس و استاد دانشگاه سیاهپوست که آثارش به خاطر نداشتن کلیشه های رایج درباره جامعه سیاهپوستان فروش خوبی ندارد، از روی خشم تصمیم می گیرد با نام مستعار اثری منتشر کند که به شکلی افراطی سرشار از این کلیشه ها و باورهای عامیانه است.

"آدام" بزرگترین برادر خانواده برای ازدواج به شهر می رود.او "مایلی" را متقاعد می کند که با او ازدواج کند.آنها با مزرعه خود باز می گردند.درست پس از بازگشت آنها شش برادر دیگر او تصمیم می گیرند ازدواج کنند...