تِد، کارمند یک موزه هست که توسط صاحب موزه، به مأموریتی فرستاده میشود تا مجسمهای گمشده را که در آفریقا قرار دارد به موزه بیاورد. اما تِد بهطور اتفاقی یک میمون را بهجای آن با خود میآورد و…
دو برادر که از همدیگر متنفرند، میخواهند کریسمس را با مادرشان بگذرانند. او هم تلاش میکند تا دو پسرش را با هم آشتی دهد…
زمانی که صاحب مزرعه اقدام به ترک مزرعهاش میکند، حیوانات مزرعه شروع میکنند به بازی کردن و آواز خواندن و رقصیدن. اما اوضاع نمیتواند تا ابد به همین شکل ادامه یابد. نهایتا کسی باید پا پیش بگذارد و امورات مزرعه را در غیاب صاحبش اداره کند…