لئو سان خوان، یک کودک نه ساله بی‌پناه، در ترس ابدی از داستان‌های ترسناکی که ناندو، برادر بزرگترش، تعریف می‌کند، زندگی می‌کند. در بطن این داستان‌ها «افسانه ناهوالا» است که بر اساس آن، یک خانه بزرگ رها شده قدیمی توسط روح یک جادوگر شیطانی به نام ناهوالا تسخیر شده است.

در شهر هالوین که کار تک تک شهروندان آن‌ها ساختن شوخی‌های ترسناک مخصوص شب هالوین است، جک که پادشاه کدوتنبل‌های ترسناک و شوخی‌ساز محبوب شهر است از یکنواختی هالوین احساس خستگی می‌کند و هنگامی که تصادفا وارد شهر مخصوص عید خوش کریسمس می شود، با استفاده از ایده‌های عجیب، تصمیم می‌گیرد که کریسمس و هالوین را با هم پیوند بزند. او بابانوئل را می‌رباید و خودش را به جای او می‌گذارد…

«اسپیریت»، کره اسب نری است که در غرب بکر و دست‌نخورده به دنیا آمده؛ مادرش عاشق او است و نزد گلهٔ اسب‌های وحشی که با آنها به این‌سو و آن‌سو می‌دود، بسیار عزیز است. یک شب کاشفانی که به آن منطقه آمده‌اند، او را اسیر می‌کنند و به سواره نظام آمریکا که در حال پاک‌سازی منطقه برای کشیدن خط آهن هستند می‌فروشند…

جیم نقشه‌ای پیدا می‌کند که مسیر رسیدن به سیاره‌ی گنج را نشان می‌دهد و برای رسیدن به جزیره به خدمه‌ی کشتی فضایی و کاپیتان آملیا که درصدد دست یافتن به سیاره‌ی گنج هستند، می‌پیوندد. جیم پس از چندی با جان سیلور دوست می‌شود که در آشپزخانه‌ی کشتی مشغول به کار می‌شود اما جان یک روبات دزد دریایی است که در کشتی شورشی بزرگی به راه می‌اندازد.…

وندی و دو برادرش (میشل و جانی) همراه با قهرمان افسانه‌ای داستان‌هایشان، پیتر پن، به سرزمینی جادویی ناکجاآباد مسافرت می‌کنند. سفری پرماجرا در که در آن به جنگ با کاپتان هوک بدجنس می‌روند و اتفاقات جالبی برایشان رخ می‌دهد و…

فرماندار و همسرش پس از مدت‌ها صاحب دختری می‌شوند و نام او را «فلیسیتی» می‌گذارند. هفت روز پس از تولد نوزاد جشن بزرگی بر پا می‌شود. در این جشن پری‌های مهربان شرکت می‌کنند تا هر یک به نوبه خود هدیه‌ای به او بدهند. ولی در ادامه داستان شاهزاده خانم قصه بر اثر جادو و طلسم یک جادوگر بدطینت به خواب فرو می‌رود...