هنگ کنگ، سال ۱۹۶۲٫ «لی ژن» (چئونگ) منشی یک شرکت صادراتی است و شوهرش که در یک شرکت ژاپنی کار میکند، دائم در سفر است. خیلی زود میان «لی – ژن» که در یک واحد آپارتمانی شلوغ زندگی میکند و همسایهاش، روزنامه نگاری به نام «چو» (لئونگ چیو وای)، صمیمیتی به وجود میآید.
ژوئن سال 1972، در ستاد فرماندهی دموکرات ها در دل مجموعه ی واترگیت درواشینگتن، پنج سارق با وسایل مدرن استراق سمع دستگیر می شوند و پی گیری ماجراتوسط دو گزارش گر روزنامه ی واشینگتن پست، «باب وودوارد» (ردفورد) و «کارل برنستاین» (هافمن) پس از چندی منجر به استعفای «رئیس جمهور نیکسن» می شود...
نیویورك . « ج . ج . هانسكر » ( لنكستر ) ، روزنامه نگار معتبر و سرشناس ، كه از رابطهى خواهرش ، « سوزان » ( هریسن ) با « استیو » ( میلنر ) ، نوازندهى جوان و معصوم كلوبهاى شبانه راضى نیست ، یكى از پادوهاى مطبوعاتى به نام « سیدنى » ( كورتیس ) را مجبور مىكند تا براى « استیو » پاپوش درست كند .
«کارآگاه فرانک کلر» (پاچینو) که از همسرش جدا شده و بیست سال است که با نیروی پلیس نیویورک همکاری دارد، مأمور پی گیری پرونده ی قتل مردی می شود که با شلیک به سرش کشته شده، در حالی که نوار ترانه ی «دریای عشق» در ضبط صوتش بوده...