«موگلی» پسر بچهای است که در جنگل و میان حیوانات بزرگ شده است. وقتی خبر بازگشت ببر درندهی جنگل، «شیر خان»، میرسد، پلنگی به نام «باگیرا» داوطلب میشود که «موگلی» را برای فرار از جنگل و پیوستن به آدمها همراهی کند…
مندی و الی بهزودی صاحب بچه میشوند. مندی به قدری از این بابت هیجان زده است که دیگر به چیزی اهمیت نمیدهد. دیگو، حالا که مندی صاحب یک خانواده شده است میخواهد او را ترک کند. سید فهمیده است که گروه بهزودی متلاشی میشود میخواهد برای خودش گروهی مستقل تشکیل دهد.
«سام ویتوسکی» اکنون اتوبوتها را به حال خود رها کرده و تصمیم گرفته یک زندگی معمولی داشته باشد. اما زمانی که ذهنش با علائم مرموزی پر میشود، «دسپتیکون» ها به دنبال او می افتند، و او بار دیگر به نبرد تبدیل شوندگان باز میگردد.
سه سنجاب به نامهای تئودور، آلوین و سایمون است که استعداد فراوانی در موسیقی دارند و به طور اشتباهی وارد جامعه انسانها شدهاند. این سنجابهای آوازهخوان و بامزده با ورودشان به زندگی دیو که یک آهنگساز معمولی هست باعث تغییر مسیر زندگی او میشوند و…