«ایوان» (دوبرونراووف) و برادر بزرگترش، «آندری» (گارین)، به اتفاق مادرشان (ودووینا) در آبادی کوچکی در شمال روسیه زندگی میکنند. پدرشان (لاوروننکو) که آنان چندان خاطرهای از او ندارند، بی خبر به خانه باز میگردد و برادرها را به سفری میبرد...
بهار پراگ، سال 1968. زندگی «توماس» (دی لوییس)، جراح برجسته ای که علاقه ی خاصی به زنان دارد، پس از ورود تانک های روسی به پراگ و سقوط حکومت آزاد، دچار تغییرات بزرگی می شود.
موشی به نام فیول ماوسکویتز همراه با خانوادهاش برای رسیدن به آزادی از روسیه به آمریکا مهاجرت میکند. در سفر فیول خانوادهاش را گم میکند و حالا علاوه بر تلاش برای زنده ماندن در این شهر جدید باید خانوادهاش را نیز پیدا کند…
ماجراهاى خانوادهاى روسى در جریان حملهى « ناپلئون » . در سال 1812 نیروهای ناپلئون بسیاری از منا طق اروپا را تحت کنترل خود در آورده بودن. روسیه یکی از محدود کشورهایی بود که هنوز فتح نشده… در این میان خانواده ای در روسیه وجود دارد که پدرشان میمیرد و ….