لارنس کسدان مرگ «الکس» را بهانه ي گرد آمدن شخصيت هايش قرار مي دهد و فيلم نامه اش را بر همين بنا استوار مي کند و انسجام مي بخشد. او غم غربت خود را به دهه ي 1960 با گنجاندن انبوه ترانه ها و موسيقي اين دهه بروز مي دهد. ـ نامزد سه جایزه اسکار و دو جایزه گلدن گلوب 1984 و یک جایزه بفتا 1985 ـ داستان: پس از مرگ «الکس مارشال»، دوستانش، «هارولد» (کلاين) و «سارا کوپر) (کلوز) تصميم مي گيرند براي يادبود او، مجلسي در آخر هفته برگزار کنند. به غير از «کلوئه» (تيلي)، دختري حدودا بيست ساله که محبوبه ي «الکس» بوده، بقيه ي حاضران در مجلس، هم کلاسي هاي دوران دانشگاه «الکس» هستند....
زن جوانی (مگی گیلنهال) که به تازگی از یک بیمارستان روانی آزاد شده است، به عنوان منشی در دفتر یک وکیل مرد (جیمز اسپیدر) شروع به کار میکند، اما طولی نمیکشد که رابطه بین آن دو فراتر از یک رابطه کاری میرود…
وکیلی به نام «رجی لاو» (ساراندون) پسر بچه ی یازده ساله ای به نام «مارک اسوای» (رنفرو) را تحت حمایت خود می گیرد تا از جانش محافظت کند؛ چرا که «مارک» از محل دفن سناتوری که به دست مافیا کشته شده باخبر است و حالا هم مافیا به دنبال او است و هم اف بی آی.
«استیون فلمینگ» (آیرونز) بیست و پنج سال است که با «اینگرید» (ریچاردسن) ازدواج کرده و با او رابطه ی پر مهر و عاطفه ای دارد. «استیون» در مهمانی سفارت فرانسه با «آنا بارتن» (بینوش)، محبوبه ی پسرش، «مارتین» (گریوز) آشنا می شود و رابطه ای بین آن دو شکل می گیرد که خیلی زود از کنترل «استیون» خارج می شود.