«هومر» (داگلاس) گله‏دار پیر در اداره‏ى امور مزرعه‏ى خود دچار مشكل است و «هاد» (نیومن)، پسر بى‏بند و بارش، به جاى كمك به او به دنبال نوش خوارى و زنان است...

مارتین ایدن در تلاش است تا از طبقه ی کارگر فاصله بگیرد و شرایط مالی و زندگی خود را بهبود بخشد. او به صورت جدی و با علاقه ی بسیار زیادی به دنبال آموختن است و امیدوار است که از این طریق بتواند به یکی از افراد سرامد جامعه تبدیل شود.

پس از آنکه بر اثر حوادثی، پدر “کیلی” کشته شد، مرگ او تأثیری بر آرزوی شوالیه شدن “کیلی” نداشت و علاقه‌اش به شوالیه شدن دو چندان نیز شد. سال‌ها بعد، یک “گریفین” وارد “کملوت” می‌شود و شمشیر شاه آرتور را می‌دزد. در ادامه “کیلی” برای پس گرفتن شمشیر شاه آرتور آماده نبرد می‌شود ...