در شهر هالوین که کار تک تک شهروندان آنها ساختن شوخیهای ترسناک مخصوص شب هالوین است، جک که پادشاه کدوتنبلهای ترسناک و شوخیساز محبوب شهر است از یکنواختی هالوین احساس خستگی میکند و هنگامی که تصادفا وارد شهر مخصوص عید خوش کریسمس می شود، با استفاده از ایدههای عجیب، تصمیم میگیرد که کریسمس و هالوین را با هم پیوند بزند. او بابانوئل را میرباید و خودش را به جای او میگذارد…
موشی به نام فیول ماوسکویتز همراه با خانوادهاش برای رسیدن به آزادی از روسیه به آمریکا مهاجرت میکند. در سفر فیول خانوادهاش را گم میکند و حالا علاوه بر تلاش برای زنده ماندن در این شهر جدید باید خانوادهاش را نیز پیدا کند…