برادران «تمپلتون» اکنون بزرگ شده‌اند و از یکدیگر دور شده‌اند، اما یک بچه رئیس جدید با رویکردی امروزی در آستانه‌ی برگرداندن دوباره‌ی برادران «تمپلتون» به یکدیگر است و از یک تجارت خانوادگی جدید الهام می‌گیرد.

داستان درباره ی دختر جوانی است که تجربهای سختی را پشت سر می‌گذارد و شروع به دیدن دوستان خیالی همه می‌کند که با بزرگ شدن دوستان واقعیشان فراموش شده اند و ...

دوگویوئه که به‌عنوان نظافتچی در ماه کار می‌کند، پس از اینکه ماموریت تخلیه او را فراموش می‌کند، جا می‌ماند. سپس یک شهاب سنگ سیاره زمین را نابود می‌کند و او را به‌عنوان تنها مرد زنده موجود باقی می‌گذارد.

داستان فیلم با دویدن اسکرات سنجاب دندان شمشیری به دنبال یک‌دانه بلوط آغاز می‌شود و خرابکاری که این بار به بار می‌آورد جدا شدن کره زمین به چند قاره است. مانی، سید و دیگو از قطعه یخی به عنوان کشتی استفاده می‌کنند و در راه اکتشاف دنیای جدید، با موجودات دریایی و دزدان دریایی برخورد می‌کنند.

گروه چیپمانک‌ها (متشکل از سه سنجاب پسر به نام‌های آلوین، تئودور و سایمون) و چیپتزها (متشکل از سه سنجاب دختر به نام‌های بریتنی، النور و جانت) هنگام بازی روی عرشه کشتی مسافرتی به طور اتفاقی به خاطر شیطنت‌های آلوین از کشتی به داخل آب می‌افتند و سر از یک جزیره گرمسیری بهشت مانند در می‌آورند. رفته رفته آن‌ها کشف می‌کنند که آن‌طور که به نظر می‌رسد در جزیره تنها نیستند و این شروع اتفاقات جالبی است که برای آن‌ها رخ می‌دهد…