داستان فیلم مربوط به دکتر روانشناسی است که با استفاده از علم روانشناسی می‌تواند محیط اطراف خود و انسان‌های آن را تحت تأثیر قرار دهد و خیلی راحت بر آنها مسلط شود. کم تر کسی می‌توانست جلوی او طاقت بیاورد وی علی رغم کارهایش فردی آزادی خواه بود و میخواست مانند بقیه انسان‌ها زندگی کند ولی پلیس مسئله را بسیار خطرناک دانسته بود و سعی می‌کرد وی را در زندان‌های امنیتی نگهداری کند . وی به خون خواری نیز معروف شده و در مواردی به کندن پوست صورت، جویدن گردن و رگ‌های قربانی نیز دست می‌زد.

«آلیسشا هیوبرمن» ( برگمن ) دختر یک جاسوس نازى دستگیر و محکوم شده، به «دولین» ( گرانت )، مأمور مخفى امریکایى دل می‏بازد. دولین، آلیشا را به کمک می‏طلبد و او هم می‏پذیرد تا نقش عنصر نفوذى در تشکیلات دشمن را بازى کند و با «الکساندر سباستیان» ( رینز ) مأمور نازى رابطه برقرار کند...

دكتر روان‏شناس جوانى به نام « ادواردز » ( پك ) ، رئیس تازه‏ى یك آسایشگاه بیماران روانى ، جانشین « دكتر مرچیسن » ( كارول ) ، مى‏شود . « دكتر كنستانس پیترسن » ( برگمن ) كه دل به « دكتر ادواردز » باخته به رفتارهاى عجیب و غیر عادى او مشكوك مى‏شود ، و خیلى زود پى مى‏برد كه او « دكتر ادواردز » واقعى نیست...

« جان رابى » ( گرانت ) دزد حرفه‏اى سابقه‏دار امریكایى پس از خدمت قهرمانانه در نهضت مقاومت فرانسه ، دوران بازنشستگى‏اش را در « كوت دازور » مى‏گذراند و به « گربه » مشهور شهرت دارد ...

در دهه ی هزار و هشتصد و چهل میلادی در انگلستان ، یک فسیل یاب و یک زن جوان برای گذراندن دوران نقاهت به مکانی در کنار دریا فرستاده شده اند. آنها رابطه ی عمیقی با یکدیگر برقرار می کنند ، رابطه ای که برای همیشه زندگی شان را تحت تاثیر قرار خواهد داد و…

دختری جوان در شهر کوچک آلاسکا کشته می‌شود و یک کارآگاه از شهری دیگر برای بررسی این قتل به آلاسکا می‌آید. کارآگاه ویل دورمر با بازی پاچینو زمانی که سعی دارد که مظنون را دستگیر کند به صورت تصادفی به همکارش شلیک می‌کند. او به جای این که این اتفاق را تایید کند، عذری می‌تراشد و می‌گوید جای دیگری بوده است. اما طفره رفتن از تایید این قتل عذاب وجدان و احساس گناه او را برای کشته شدن همکارش بیشتر می‌کند. او حالا نه تنها باید معمای قتل را حل کند بلکه باید با عذاب وجدانش کنار بیاید و با تهدیدات کسی که ناظر قتل بوده است هم مقابله کند. الی بر با بازی هیلاری سوانک هم کارآگاه محلی است که تحقیق برای پیدا کردن قاتل همکارشان را پی گرفته است. کسی که ویل دومر باید از چنگ او هم خلاصی یابد.

«ناتالی» (دیاز)،«دیلن» (باریمور) و «الکس» (لیو)، برای مردی به نام «چارلی» (با صدای فورسایت) کار می کنند که هرگز با کارمندان خود رو در رو ملاقات نمی کند. در مأموریت این بار، «اریک ناکس» (راکول)، یکی از نوابغ فن آوری های الکترونیک ربوده شده و «راجر کوروین» اهریمنی (کوری) مظنون شماره ی یک تلقی می شود...