بر روی یک کشتی در اقیانوس اطلس،"برادران مارکس" بازهم کارهای مضحک خود را تکرار کرده و تقریبا همه کسانی که در اطرافشان هستند را آزار می دهند...
بچه گربهای بیخانمان به نام اولیور در خیابانهای نیویورک سرگردان است و به گروهی از سگهای بیخانمان که از دیگران دزدی میکنند میپیوندد. در این دنیای تبهکارانه او با دختری ثروتمند به نام جنی آشنا میشود و زندگیاش برای همیشه تغییر میکند…
سه بچه به طور اتفاقی معجون ساخته دانشمندی را میخورند که آنها را به ماهی تبدیل میکند. حال آنها باید معجون پادزهر را طی ۴۸ ساعت پیدا کرده و بنوشند تا به حالت عادی برگردند و در غیر این صورت، برای همیشه ماهی باقی خواهند ماند...
اکنون جنگ با دشمنان پایان یافته و جنرال شانگ از مولان درخواست ازدواج کرده است اما مغولها همچنان درصدد حمله به چین هستند و نداشتن نیروی نظامی کافی در چین برای مبارزه با مغولها آنها را به فکر اتحاد با کشورهای همسایه واداشته است که این اتحاد هزینههایی برای کشور چین و سه پرنسس آن در بر خواهد داشت…
زمانی که آقای «اسپیسلی» به آقای «جتسن» ترفیع میدهد تا در کارخانهای در سیارهای دوردست بهعنوان مدیر تولید فعالیت کند او مجبور میشود که خانوادهاش را نیز با خود به سیاره دوردست ببرد و این کار مشکلات خانوادگی برای او به وجود میاورند و او غافل از این است که چه مسائلی پشت پرده ماجرا هستند… ...