دو پسر غیر قابل کنترل که در حومه توکیو زندگی می‌کنند، مصمم هستند تلویزیون داشته باشند تا بتوانند کشتی و بیسبال تماشا کنند. پدرشان که پیش‌بینی می‌کند «تلویزیون ۱۰۰ میلیون احمق تولید می‌کند» امتناع می‌کند و وقتی به آنها گفته می‌شود که ساکت شوند، پسرها فرمان را به معنای واقعی کلمه پذیرفته و برای همیشه زیپ دهان‌شان را می‌بندند.

داستان فیلم در سال ۱۹۷۶ در مورد جمعی از پسران یک مدرسه در تگزاس است که گروهی برای خود راه میاندازند و شاگردان تازه وارد را مجبور به هر کاری میکنند…