آخرین قسمت از سری فیلمهای هری پاتر، در جایی آغاز میشود که هری، رون و هرمیون به دنبال یافتن و نابود کردن سه هورکراکس باقی ماندهی ارباب تاریکی هستند، اشیاء جادوییای که عمری جاویدان را برای او به ارمغان آوردهاند. اما با آشکار شدن یادگاران مرگ، و اطلاع یافتن لرد ولدمورت از هدف هری و دوستانش، نبرد عظیمی آغاز میشود.
در شهر برای یک مصاحبه شغلی، زن جوانی اواخر شب به خانه استیجاری خود میرسد و متوجه میشود که به اشتباه دوبار رزرو شده است و مردی غریبه از قبل در آنجا اقامت دارد. برخلاف عقل سلیمش، او تصمیم می گیرد به هر حال شب را بماند، اما خیلی زود متوجه میشود که در خانه چیزهای بیشتری برای ترسیدن است تا مهمان دیگر خانه.
ظهور لیکانها، حکایت از داستانی در قرون وسطی دارد که در آن دو دسته اشرافی خون آشامان و لیکانها با یکدیگر درگیر می شوند، یک مرد جوان از لیکانها بنام «لوشن» (شین) در مقابل رهبر قدرتمند خون آشامان به نام «ویکتور» (نایی) بپا می خیزد و او در این راه از عشق پنهانیش «سونجا» (میترا) که یکی از خون آشامان است یاری می طلبد اما...