استان مردی در سده ۱۸ که در یک خانواده روستایی ساده به دنیا آمده‌است و با مادرش زندگی می‌کند، عاشق دختر عموی خود می‌شود، موفق به ازدواج با او نمی‌شود یه جنگ می‌رود و پس از آن اتفاقات زیادی در زندگی او پیش می‌آید، با یک دوشس بیوه برای ثروت او ازدواج می‌کند، و به این وسیله راه ترقی او باز می‌شود.

نخستین فیلم دنیرو، درمقام کارگردان، ازهرنظر به موفقیت می رسد؛ ازجمله در تعریف قصه و فضاسازی. فیلم شخصیت هایی زنده و گفت وگوهایی به یادماندنی دارد ودرکل، سرپا و پُرشر وشور است. ـ داستان: دهه 1960، محله ی ایتالیایی نشین در برانکس نیویورک. پسربچه ای به نام «کالوجرو» (کاپرا) همراه با خانواده اش در همسایگی نوشگاهی زندگی می کند که پاتوق «سانی» (پالمینتری) و دارودسته ی مافیایی اش است؛ همان جایی که «لورنزو» (دنیرو)، پدر «کالوجرو» هشدارش داده که آن طرف ها نپلکد...

هنگامی که یک داماد خجالتی در حضور ناخواسته‌ی یک زن جوان از دنیا رفته سوگند عروسی خود را تمرین می‌کند، دختر از قبر برمی‌خیزد، با این فرض که داماد با وی ازدواج کرده است.

“ژان وال ژان “مردی فرانسوی که به خاطر سرقت نان دستگیر میشود از دست افسر پلیسی به نام “جاورت” فرار میکند. این تعقیب و گریز زندگی هردوی آنها را تحت تاثیر قرار می دهد…

“ژان والژان” که متهم به جرم کوچکی شده، بقیه عمر خود را محکوم است و توسط افسر پلیس بی رحمی به نام “ژاور” تحت تعقیب است…

"هری استریت" نویسنده ای است که در سفری به کوههای کلیمانجارو بر اثر عفونتی در حال مرگ زندگی خود را دورباره مرور می کند و...