فيلم، كه از يك نمايش برادوى (نوشته ى جوزف هيز) اقتباس شده، تزلزل و شكنندگى حريم امن خانوادهاى نمونه اى را در جامعه اى به ظاهر آرام و خوشبخت - و در باطن، پر از كينه و عقده هاى فروخورده - به تصوير میكشد. در سال 1990 ( مايكل چيمينو ) بازسازى شد. ـ داستان : يك زندانى به نام «گلن» (بوگارت)، به همراه برادرش، «هال» (مارتين) و يك زندانى ديگر، به نام «كابيش» (ميدلتن) میگريزد. هدف او انتقام گرفتن از پليسى (كندى) است كه او را به زندان انداخته است. آن سه نفر در راه و تا رسيدن پول، به خانه اى آرام وبی سر و صدا میروند و افراد خانواده را به گروگان میگيرند....
یک مأمور ویژه به مأموریت محافظت از یک مدیر تجاری فرستاده میشود، با این حال مدیر تجاری طی یک کمین گروگان گرفته میشود، تیم او یک کارگاه را برای این مورد استخدام میکنند، اما کارگاه خیلی زود متوجه میشود که موضوع به این سادگی نیست...