«آلیسشا هیوبرمن» ( برگمن ) دختر یک جاسوس نازى دستگیر و محکوم شده، به «دولین» ( گرانت )، مأمور مخفى امریکایى دل میبازد. دولین، آلیشا را به کمک میطلبد و او هم میپذیرد تا نقش عنصر نفوذى در تشکیلات دشمن را بازى کند و با «الکساندر سباستیان» ( رینز ) مأمور نازى رابطه برقرار کند...
جیسون بورن مبتلا به فراموشی شده است و همچنان به دنبال نشانههایی از گذشته و احتمالاً آیندهاش میباشد و به همین دلیل به مسکو، لندن، پاریس و مادرید میرود تا آنچه را که میخواهد، بیابد و این در حالی است که وی تحت تعقیب یک تروریست نیز هست.
جیسون بورن مجبور میشود برای انجام یک عملیات از طرف سازمان سیا، به زندگی سابقش، بهعنوان یه قاتل حرفهای بازگردد تا زنده بماند.
«جیمز باند» (مور) مأموریت پیدا می کند تا با «مستر بیگ» (کوتو) مبارزه کند. «مستر بیگ» قصد دارد اعتیاد به هرویین را گسترش بدهد و نیمکره ی غربی کره ی زمین را تحت اختیار خود درآورد...
سال 1999. «اندی آزنارد» (برازنان) مأمور متین سازمان های جاسوسی بریتانیا به خاطر شیطنت ها و بدهی هایش به پاناما تبعید شده است. او برای این که موقعیت دستش بیاید، نزد «هری پندل» (راش) می رود، خیاطی انگلیسی که مشتری هایش آدم های معروف و ثروتمند هستند. «اندی»، «هری» را وسوسه می کند تا برای او خبرچینی کند...