» اسمایلر گروگان « ( دورانته) با ماشین از بالاى صخرهاى سقوط می كند و سرنشینان چهار اتومبیل شاهد این تصادفاند. » اسمایلر « پیش از مرگ به آنان می گوید كه 350 هزار دلار از پولهاى مسروقه اش را زیر « W بزرگ « پارك ایالتى ساحل سانتا رزیتا پنهان كرده است. حالا چهار اتومبیل به طور جداگانه به طرف سانتا رزیتا به راه می افتند...
دونن نوت بیشتر زندگیاش را به عنوان سرباز در میدانهای جنگ گذرانده. پس از پایان جنگ جهانی او به شهر الیمپیوس برای داشتن زندگی آرامی میرود و میفهمد که در تلاشی برای حفاظت از نسل انسانها در جنگهای آینده، نسلهایی از انسان بیوروید خلق شدهاند که احساسی ندارند و به همین دلیل نمیتوانند به دیگران آسیبی برسانند. وی نیز این موضوع را کشف کرد که تعدادی دوست ندارند با آنها زندگی کنند. بسیاری از انسانها با بیوریودها به عنوان گونهی پست برخورد میکنند و آنها را تهدیدی برای آیندهی خود میدانند. نظام کنترل انسانها در جستجوی بیوریودهایی است که فساد ایجاد کردهاند. دونن برای برقراری دوبارهی صلح در جهان انتخاب شده. در این راه او از معشوقهی قبلی خود، بریاریوس کمک گرفت. به ریا رئوس در جنگ قبلی بدنش را از دست داده بود و کشته شده بود و حالا به یک سایبورگ یعنی یک مغز در یک بدن مصنوعی تبدیل شده بود. و حالا انسانها باید برای بقای نسلشان تلاش کنند…
فضاپیمای "الن ریپلی" در مسیر فرار از سیاره بیگانه ها دچار سانحه ای می شود و در زمانی که منتظر است تا برای نجات به سراغش بیایند، دلیل این یانحه را متوجه شده و می فهمد که یک بیگانه در طول این سفر با او همراه بوده و...
نوجوانی با توانایی جا به جایی ناگهان خودش را در میانه جنگی تاریخی بین هم نوعان خود و سوگند خوردگان برای نابودیشان می بیند.
«ژنرال پرز» (هدایا)، فرمانده فضاپیمای «اوریگا»، باکمک هفت افسر دانشمند و چهل و دو خدمه در پی استفاده از «بیگانه» هاست. «الن ریپلی» (ویور) دویست سال پیش با فداکردن جان خود جلوی تکثیر «بیگانه» ها را گرفته است، اما حالا در اوریگا از طریق نمونه های خونی که از او باقی مانده، شبیه سازی می شود تا به یک «ملکه ی بیگانه» دست رسی پیدا کنند
جیمی نوترون نابغه به همراه دوستانش باید پدر و مادر خود را که به دست بیگانگان ربوده شدهاند، نجات دهند…