کره جنوبی، سال ۱۹۸۶. برای دومین بار جسد یک زن، با دست و پای بسته، و در حالی که مورد تجاوز قرار گرفته پیدا می‌شود. دو کارآگاه پلیس محلی خشن و خیره سر مأمور رسیدگی به این پرونده شده و بدون هیچ ترفند خاصی، تنها با شکنجه و بازجویی مظنونین در کارشان جلو می‌روند. تا اینکه یک کارآگاه حرفه‌ای از سئول می‌آید تا به آن دو در تحقیقات کمک کند. بعد از پیدا شدن سومین جسد زن، آن‌ها سرنخ‌هایی از این قاتل سریالی به‌دست می‌آورند...

دو آمریکائی به‌نام‌های «تام‌ریپلی» (دلون) و «فیلیپ گرین‌لیف» (رونه) برای سفر تفریحی به ایتالیا آمده‌اند. «تام» در پی به دست آوردن پنج هزار دلاری است که پدر فیلیپ در صورت ترغیب پسرش به بازگشت به آمریکا پرداخت خواهد کرد. اما تام، آرام‌آرام، جلب زندگی بی‌دغدغه فیلیپ، محبوبه‌اش (لافوره) کشتی تفریحی او می‌شود و تصمیم می‌گیرد که به جای ترغیب فیلیپ به بازگشت به آمریکا، او را به قتل برساند و خودش جای او را بگیرد...

فیلمنامه بدل را می توان تلفیقی از طرح داستانی دو فیلم سرگیجه و پنجره عقبی آلفرد هیچکاک دانست. موسیقی متن پینو دوناجو نیز در اغلب صحنه ها شنیدنی است. ـ داستان: یک بازیگر درجه چندم فیلم های ترسناک به نام جیک، به دلیل بیماری کلاستروفوبیا (ترس از فضاهای بسته) از کار اخراج می شود و پس از آنکه به بی وفایی همسرش نیز پی می برد، زندگیش را رها می کند تا در آپارتمان یکی از دوستانش ساکن شود. کمی بعد او پشت تلسکوب کنار پنجره آپارتمان، شاهد.....

درباره زنی است که بعد از نادیده گرفته شدن خواسته‌هایش توسط پلیس مبنی بر دستگیری مردی که باعث قتل شوهرش شده؛ خودش تصمیم به اجرای قانون می‌گیرد که برایش دستگیری به اتهام قتل و عاشق یک افسر پلیس شدن را ببار می‌آورد…

پیدون (پا گنده) متهم به قاچاق دارو می‌باشد. برای اینکه سابقه‌اش پاک شود، او باید سر دسته‌ی این باند مافیایی قاچاق را به پلیس معرفی کند, او باید سر دسته‌ی این باند مافیایی قاچاق را پیدا کرده و به پلیس تحویل دهد.

یک قاتل حرفه ای به نام “مامور ۴۷″ موظف به مراقبت از یک مستخدم زن می‌شود که مورد هدف گروهی ناشناس با نام مستعار “سیندیکیت” قرار گرفته است. اما در طول ماموریت، این مامور ویژه متوجه می‌ شود که این مستخدم خیلی فراتر از آن چیزی است که به نظر می‌ رسد و بحث محافظت از او، وارد مرحله تازه‌ ای می‌شود که مهمترین بخش آن پیدا کردن پدر و کشف راز اصل و نصب این زن است.

داستان زندگی خانواده ای که ساکن بخش جنوبی لس آنجلس هستند و شهر مذکور در آرامش پیش از طوفان جلسه دادگاهی پادشاه رادنی قرار دارد.