در میانه جنگ ویتنام، کاپیتان ویلارد (مارتین شین) بر طبق فرمانی کاملاً سری از ستاد مشترک ارتش آمریکا به دنبال سرهنگ کورتز (مارلون براندو) متمرد که در جنگلهای سخت‌گذر کامبوج پناه گرفته است می‌رود تا او را بکشد، اما... ...

سرگذشت گلادیاتوری که سزار در هنگام مرگش او را جانشین خود انتخاب می کند اما پسر سزار که طمع مقام پدر کرده، سعی می کند که گلادیاتور را راضی کند اما با راضی نشدن او، پسر سزار خانواده گلادیاتور را کشته و مزرعه و خانه او را به آتش می کشد و ...

در سال‌هایی خیلی دور در کهکشانی خیلی دور آزادی خواهان در حال مبارزه با امپراتوری دیکتاتوری فضایی هستند. در همین فاصله «پرنسس لیا» (فیشر) اسیر معاون امپراتور می‌شود که «دارت ویدر» نام دارد. لیا مخفیانه ۲ روبات را همراه با پیامی به سیاره‌ی تاتوین می‌فرستد و این ۲ روبات به دست پسری به اسم «لوک» (همیل) می افتند و لوک همراه با «اوبی وان کنوبی» و ۲ روبات، و خلبانی شیاد به اسم «هان سولو» (هریسون فورد) برای نجات لیا اقدام می‌کنند...

در جنگ جهانى دوم، گروهى از اسراى جنگى متفقین در اردوگاهى آلمانى، تصمیم به فرار می گیرند و…

«ناخدا باربوسا» (راش) کشتي «ناخدا جک اسپارو» (دپ) به نام «مرواريد سياه» را در اختيار مي گيرد و بعدا به شهر پورت رويال حمله مي برد و «اليزابت سوان» (نايتلي) دختر فرماندار (پرايس) را مي ربايد. «ويل ترنر» (بلوم) دوست دوران کودکي «اليزابت» با «جک» متحد مي شود تا «اليزابت» را نجات دهند و «مرواريد سياه» را دوباره به چنگ آورند. اما نفريني باعث شده «باربوسا» و خدمه اش براي هميشه در پرتو هر نور مهتابي به اسکلت هايي زنده تغيير شکل يابند...

« موسى » ( هستن ) به عنوان شاهزاده‏ اى مصرى محبوبيت پيدا مى‏كند و حتى بيش‏تر از پسر فرعون ، « رامسس » ( براينر ) ، مورد توجه قرار مى‏گيرد . با اين همه ، خيلى زود نسب واقعى او فاش مى‏شود و ، به تبعيد ، سر به بيابان مى‏گذارد . مدیر دوبلاژ: زنده یاد ایرج دوستدار موسی: زنده یاد ایرج دوستدار رامسس: چنگیز جلیلوند نفرتیتی: زنده یاد ژاله کاظمی یوکابه (مادر موسی): بدری نورالهی ممنت: زنده یاد آذر دانشی یوشع: جلال مقامی داتان: زنده یاد عزت الله مقبلی فرعون پدر: احمد رسول زاده صفورا: رفعت هاشم پور شعیب: پرویز نارنجی ها یأهو (خدا): زنده یاد عطالله کاملی

داستان فیلم در 1894 میلادی روایت میشود و به ماجرای تبعید کاپیتانی فرانسوی به اسم آلفرد درفیوز به جزیره شیطان می پردازد.

قرن دوازدهم، بالیان (اورلاندو بلوم) در دوره جنگ‌های صلیبی به اورشلیم می رود، و در آنجا به تنها رهبر مردم برای دفاع از شهر، در برابر نیروهای صلاح الدین تبدیل میشود.