آدم کشي حرفه اي به نام «لئون» (رنو) در آپارتماني در محله ي ايتاليايي هاي نيويورک زندگي مي کند. «استانسفيلد» (اولدمن)، مأمور فاسد پليس، تمام خانواده ي همسايه را مي کشد و تنها دختر دوازده ساله شان، «ماتيلدا» (پورتمن) که براي خريد بيرون رفته جان سالم به در مي برد.«ماتيلدا» به «ليون» پناه مي برد و خيلي زود اين دو با يک ديگر دوست مي شوند...

درباره ي مردي مشرف به مرگ که به زمين و زمان مي زند تا فردي را که زهرخورش کرده، بيايد داستان: «چوکليوس» (استتهام) يکي از زبردست ترين آدم کش هاي محافل مافيايي با پيامي تلفني از موقعيت متزلزلي که در آن گرفتار آمده، باخبر مي شود: زهري کشنده به بدنش تزريق شده که اگر نبضش از حد معيني پايين تر بزند، قلبش براي هميشه از تپش خواهد ايستاد...

"تام ریپلی" مردی را متقاعد می کند در ازای دریافت پول زیادی مرتکب قتل شود. شرایط از کنترل خارج شده و مرد مجبور به فرار می شود...

دکتر "ریچارد تورندایک" مدیر یک موسسه روان درمانی شده و پس از مدتی متوجه اتفاقات عجیبی درون موسسه می شود. پس از اتهام قتل، او مجبور می شود با وضعیت روانی خود، "اضطراب بالا" کنار آمده و خود را تبرئه کند...

یک ایستگاه پلیس شهر کوچک تبدیل به میدان نبرد میان یک قاتل حرفه ای، یک پلیس تازه کار و یک کلاهبردار می شود که در پشت میله ها پناه می گیرد و جایی برای فرار ندارد.

آدمکشی که تنها با نام «مامور ۴۷» شناخته شده است، توسط سازمانی بی نام و نشان به کار گرفته شده تا یک ترور را در روسیه انجام دهد. اما او خیلی زود پی می برد که گرفتار یک توطئه سیاسی شده، و پلیس بین الملل و همینطور نظامیان روسیه در تعقیب او هستند.