زوجی پیر (ریو و هیگاشیاما) به توکیو میآیند تا از پسر پزشکشان «یامامورا» و دختری (سوگیمورا) که صاحب آرایشگاه است دیدن کنند. آنان به قدری گرفتارند که نمیتوانند به پدر و مادر خود رسیدگی کنند. تنها کسی که در توکیو وقت خود را صرف رسیدگی به زوج پیر میکند، بیوهی پسر در جنگ کشته شدهشان (هارا) است...
دو آمریکایی پس از دستبرد زدن به یک جواهر فروشی در کانادا، نزدیک مرز آمریکا قرار می گذارند تا غنائم بدست آمده را تقسیم کنند. یکی از آنها دچار حادثه شده و در یک مسافرخانه گرفتار می شود.