نجامین در اواخر قرن نوزدهم و در سن ۸۰ سالگی به دنیا آمده و با گذشت زمان، در حالی که دیگران پیرتر میشوند، او جوانتر میشود. او در کهنسالی عاشق دختری میشود که در سنین کودکی بهسر میبرد. اما در طی سالها در حالی که دخترک بزرگتر میشود، او در روندی وارونه به سوی خردسالی پیش میرود و همین موضوع عواقب عجیب و غریبی برای او در پی دارد.
"آدام" بزرگترین برادر خانواده برای ازدواج به شهر می رود.او "مایلی" را متقاعد می کند که با او ازدواج کند.آنها با مزرعه خود باز می گردند.درست پس از بازگشت آنها شش برادر دیگر او تصمیم می گیرند ازدواج کنند...
ویل لاکهارت پس از تحویل وسایل، درگیر وقایع کورونادو ، یک شهرمنزوی غربی می شود. او به ویژه با واگومن ها ، یك خانواده با نفوذ درگیر است ، و تحقیقات برای كسی كه اسلحه های خود را به آپاكاهای محلی می فروشد ، آغاز می كند ، فقط برای پیدا كردن آن پسر قدرتمندترین مرد منطقه است. در این مرحله است که مشکلات او آغاز می شود.