هفت تیرکش کهنه کاری به نام «کول تورنتن» (وین)، با کمک دوست قدیمی اش کلانتری الکلی به نام «هارا» (میچم)، به مقابله با سلطان گله داری، «بارت جیسن» (آسنر) و هفت تیرکش های تحت فرمانش برمی آید...

سال 1901. «جان برنارد بوکس» (وین)، معروف به «تیرانداز»، وارد شهر کارسن سیتی ایالت نوادا می شود و به سراغ دوست قدیمی اش «دکتر هاستتلر» (استوارت) می رود. اما دکتر خبر خوبی برای او ندارد و می گوید که «بوکس» به سرطان مبتلاست و چند هفته ی دیگر بیش تر زنده نمی ماند...

بعد از اینکه یک گروه سواره نظام، توسط قبیله سرخپوستان قتل عام می شوند، تنها دو تن موفق می شوند زنده بمانند، "هونوس"، سربازی ساده لوح که خود را وقف وظیفه اش کرده و"کرستا" زن جوانی که بعد از دو سال زندگی با سرخپوستان با آنها احساس نزدیکی می کند. آنها با کمک هم باید به پایگاه مرکزی سواره نظام برسند...

کت بالو،دختر جوانی است که برای آموزگاری آموزش دیده است. تبهکاری به نام “تیم استراون” پدر گله دار کت را می کشد. کت نیز با کمک “کید شلین”که ششلول بندی پیر و دائم‌الخمر است به انتقام جویی برمی آید و در این راه در آستانه اعدام قرار می گیرد. داستان فیلم از جایی آغاز می شود که کت در زندان، خود را برای مراسم اعدام آماده می کند و در لحظات آخر پیش از به دار آویخته شدن، خاطرات خود را مرور می کند.