در نیویورک، دو پیرمرد - یک یهودی و یک آلمانی - در یک سانحه ی رانندگی کشته می شوند. برادر پیرمرد آلمانی، به نام «سل» (اولیویر) که از جنایتکاران زمان جنگ نازی هاست و صندوقچه ای از الماس (که از اردوگاه های مرگ جمع کرده) پیش برادرش به امانت داشته، به دنبال الماس ها می آید و خیلی زود با مأموری امریکایی به نام «داک لوی» (شایدر) درگیر می شود...

در جریان غرق شدن یک کشتی انگلیسی بر اثر برخورد با مین در سواحل یونان، دستگاهی سری که تنها وسیله ی مخابره ی فرمان «آتش» به زیردریایی های مجهز به موشک های دوربرد نیروی دریایی انگلستان است، مفقود می شود. «جیمز باند» (مور) در مأموریتش برای یافتن دستگاه، درگیر رقابتی سخت با جاسوسان روسی می شود.

پس از گذراندن 10 سال زندان برای فعالیت های ملی، شوکل Twala سرانجام دستور داد که دیوان عالی آفریقای جنوبی آن را آزاد کند، اما پس از مداخله با پلیس، او تقریبا بلافاصله پس از پیروزی در انتخابات شرکت می کند.

«جیمز باند» (کانری) با پی گیری ماجرای قاچاق الماس در می یابد که دشمن دیرین، «بلوفلد» (گری) می خواهد با الماس، لیزر غول آسایی بسازد و پس از فرستادن آن به فضا، شهر واشینگتن را نشانه بگیرد...

"تورپو" کهنه سربازی که تبدیل به یک مزدور شده است مسئولیت خطرناک همراهی زنی از روسیه به آمریکا را به عهده می گیرد.آن زن میزبان اورگانیسمی است که یک فرقه می خواهد از آن برای به وجود آوردن یک "مسیح" جدید استفاده کند...