جان صبح در يک هتل ناشناس و عجيب تنها از خواب بر می خيزد. او حافظه اش را از دست داده و پليس نيز بخاطر يکسری جنايت که او هيچ چيزی در موردشان به ياد نمی آورد، در تعقيب اوست. زماني که او می کوشد تا گذشته اش را بخاطر آورد وارد يک دنيای زير زمينی می شود که توسط يکسری موجودات بسيار قدرتمند که به بيگانه مشهور هستند کنترل می شود. اين بيگانه ها دارای اين قدرت هستند که افراد را به خواب ببرند و شهر و اهالی آن را دچار تغيير کنند. اکنون جان بايستی راهی را برای متوقف کردن آنها قبل از اينکه کنترل ذهن وی را بدست گرفته و او را نابود کنند، پيدا کند.

داستان یک جشن عروسی که به یکباره تبدیل به یک تراژدی ترسناک برای حضار میشود.

بعد از سقوط فضاپیمایی در یک سیاره به ظاهر بی جان خدمه آن سعی در در شناخت بیشتر سیاره میکنند ، آنها به زودی متوجه میشوند که برای زنده ماندن باید هر چه زودتر سیاره را ترک کنند.