استان مردی در سده ۱۸ که در یک خانواده روستایی ساده به دنیا آمدهاست و با مادرش زندگی میکند، عاشق دختر عموی خود میشود، موفق به ازدواج با او نمیشود یه جنگ میرود و پس از آن اتفاقات زیادی در زندگی او پیش میآید، با یک دوشس بیوه برای ثروت او ازدواج میکند، و به این وسیله راه ترقی او باز میشود.
سه جوینده ى طلا راهىِ سفری ماجراجویانه به کوه هاى سیرا مادرِه در مکزیک می شوند. اما در این بین ، با مشکلات فروانی رو به رو می شوند که…
سارق جوانى، « بن هارپر » ( گریوز ) به جرم قتل اعدام مىشود اما به واعظ روان پریش، « هرى پوئل » ( میچم ) بروز نمىدهد كه پول سرقتى خود را كجا مخفى كرده است. « هرى » نیز پس از آزادى سراغ خانواده ى « هارپر » مىرود و مىكوشد تا از جاى پولها باخبر شود. پسر كوچك خانواده، « جان » ( چاپین ) مىداند كه پدرش پولها را در عروسك خواهرش ( بروس ) مخفى كرده...
روزى « یوزف ك » ( پركینز )، كارمند بانك، را بازرس پلیس ( فوا ) و دو دستیارش ( كرنز و هان ) دستگیر مىكنند. او مرتكب جرمى نشده و از اتهامش نیز اطلاعى ندارد...
یک هفت تیر کش که از کار خود خسته شده سعی دارد بهمراه یک خانواده مزرعه نشین به زندگی خود آرامش ببخشد ولی یک دامدار زورگو او را مجبور میکند تا او دوباره از هفت تیر خود استفاده کند...
پنج سال پس از اینکه یک حضور نادیده شوم اکثر جامعه را به سمت خودکشی سوق میدهد، یک بازمانده و دو فرزندش تلاش ناامیدانهای برای رسیدن به امنیت میکنند.