یک کارمند بانک ترسو در یک دزدی بانک شرکت میکند و قبل از اینکه دزد ها برسند مقداری از پول ها را خودش بر می دارد وقتی یک از دزدان روانی متوجه این موضوع میشود. در این بازی موش و گربه به دنبال وی میرود…

وقتی عشق اول یک زن به‌طور ناگهانی وارد زندگی او می‌شود، رابطه او با یک جراح مغز و اعصاب جذاب، اما بدرفتار به هم می‌خورد و او متوجه می‌شود که باید یاد بگیرد که برای انتخابی غیرممکن برای آینده‌اش به قدرت خود تکیه کند.

بیهتر، که از عشق ناامید است، عدنان، یک مرد مسن ثروتمند و مورد احترام را راهی برای خروج از باور رایجی می‌بیند که جامعه و مادر مادی‌گرایش به او داده‌اند. اما به‌زودی متوجه می‌شود که از توجه او راضی نیست و نیازهای دیگری دارد.