«فرانک وایت» (واکن)، سردسته ی یک باند قاچاقچی مواد مخدر به تازگی از زندان آزاد شده است. «فرانک» که به واسطه ی فساد و انحطاط جامعه، به مرد ثروتمندی تبدیل شده، تصمیم می گیرد دینش را به شهر ادا کند و تصمیم می گیرد یک بیمارستان عمومی چندین میلیون دلاری در یکی از فلاکت بارترین محله های بروکلین احداث کند اما با پیدا شدن سر و کله اراذل و اوباش «فرانک» دوباره آن خون خوار قبل می شود . . .
وکیلی به نام «رجی لاو» (ساراندون) پسر بچه ی یازده ساله ای به نام «مارک اسوای» (رنفرو) را تحت حمایت خود می گیرد تا از جانش محافظت کند؛ چرا که «مارک» از محل دفن سناتوری که به دست مافیا کشته شده باخبر است و حالا هم مافیا به دنبال او است و هم اف بی آی.
دانشمندي به نام «پيتن و ستليک» (نيلسن) روي فرمول تهيه ي نوعي پوست مصنوعي کار مي کند. تبهکاران آزمايشگاه «پيتن» را منفجر مي کنند، اما او که به طور معجزه آسايي از مرگ نجات يافته و بر اثر سوختگي ناشي از انفجار سخت کريه المنظر شده، با تهيه ي نقاب هايي از پوست مصنوعي در پي گرفتن انتقامي سخت بر مي آيد.
سن فرانسیسکو. «بازرس هری کالاهان» (ایست وود) مأمور تحقیق پرونده ی مرگ ستاره ی راک، «جانی اسکریرز» (کری) می شود و خیلی زود فهرستی به دست می آید که شامل اسامی عده ای از دست اندرکاران مشهور رسانه های همگانی است که قرار است به قتل برسند.
"الکس" و "چاد" دوقلوهایی هستند که هنگام مرگ پدر و مادرشان از هم جدا شده اند."چاد" توسط یک خانواده در پاریس بزرگ شده و "الکس" تبدیل به یک کلاه بردار در هنگ کنگ می شود."چاد" پس از دیدن یک عکس از "الکس" او را پیدا کرده و متقاعدش می کند رقیبش در هنگ کنگ مردی است که پدر و مادرشان را به قتل رسانده...