«سی.سی. بکستر» یک کارمند ساده است که در شرکت بیمه کار میکند. او برای بهتر شدن شرایط کاری و پیشرفت در آن، آپارتمان خود را در اختیار رؤسای بخشهای مختلف شرکت میگذارد تا آنها با معشوقههایشان، ساعاتی را در آنجا مشغول باشند.
گلرخ کمالی پس از یک سال دوری به تهران برمی گردد تا نزد همسرش، ناصر معاصر باشد ولی متوجه میشود که شریک او جواد مقدم به ناصر کلک زده و با هفتصد میلیون تومان گریخته است و قرار است به خاطر چکها، ناصر زندانی شود. گلرخ به جبران یک سال دوری از همسرش با طلبکاران تماس میگیرد و سعی در جلب رضایت آنها دارد. در این مسیر پیشنهادت، تحقیرها، تهدیدها و فجیعترین اتفاقات را تحمل میکند...