داستان در مورد مردی است که سالها خون و خونریزی راه می‌اندازد و قلمروی خود را گسترش می‌دهد و در آخر عمر خود قصد دارد که اموال خود را بین فرزندانش تقسیم کند که تقسیم‌ها به مزاق پسر سوم خوش نمی‌آید، و این موضوع باعث جنگ و خونریزی عظیم می‌شود...

چن چن به دنبال مرگ مرموز استادش به چین باز می گردد. در آنجا او با ژاپنی های نژاد پرستی مواجه میشود، و بر خلاف دوستانش در مقابل ظلم آن‌ها ساکت نمی ماند و با بهره گیری از تخصصش در هنرهای رزمی، در مورد مرگ استادش تحقیق می کند.

تونی استارک از سمّی مهلک درون بدن خود، که از آثار سو فناوری مردآهنی است بطور مخفیانه رنج می‌برد. او قدم به قدم به مرگ نزدیکتر می‌شود. اما از سوی دیگر، یک مهندس روسی بنام «ایوان» در صدد است از تونی استارک انتقام مرگ و زندگی سخت پدر خود را بگیرد. پدرش سابقا همکار پدر تونی استارک بود. او موفق به ساخت شلاق‌های انرژی‌داری می‌شود که قابلیت رد شدن از آهن را دارند. در جریان سفری به موناکو تونی با وی برای بار نخست روبرو می‌شود. از سوی دیگر دولت آمریکا بدنبال تسخیر فناوری مردآهنی برای مقاصد اسلحه‌سازیست. تونی مدام مقاومت می‌کند. تا اینکه تونی به یک پیغام شخصی از پدر مرحوم خود برخورد می‌کند و …

سه فرشته مرگ در یک ماموریت مخفی یک سازمان مرموز به رهبری مادام ام که کمتر مرموز نیست، دختران جوانی را می رباید تا آنها را در یک کمپ آموزشی مخفی وارد ماشین های جنگی مرگبار کند. جک چن، مامور سیا، سال هاست که در حال بررسی این پرونده بوده است تا اینکه بدون موفقیت و بدون هیچ ردی باید تسلیم شود. اما زمانی که یک سری قتل های قراردادی حل نشده اتفاق می افتد، جک بلافاصله مشکوک می شود: مادام ام دوباره در صحنه ظاهر شده است. در واقع، سه نفر از قاتل های ارشد سازمان آنها آزاد شده اند. شارلین، کت و جینگ قرار است وظایف ویژه ای را برای مادام ام انجام دهند. اما وقتی شارلین به طور تصادفی با مادرش ملاقات می کند، شروع به شک و تردید در وفاداری او می کند که با شستشوی مغزی به آن دست یافته است. از این به بعد او با مامور جک برای آزادی خود می جنگد..../. مترجم : shabnam_05

بعد از اینکه به "چارلی کروکر" خیانت شد و در ایتالیا در حالتی رو به مرگ رها شد او و تیمش نقشه دزدی بزرگ طلا را از دوست سابق خود کشیدند...

تحلیل گر سابق سیا، «جک رایان» (فورد) که همراه همسر و دخترش برای تعطیلات به لندن رفته، در جریان یک درگیری خیابانی یکی از تروریست های ارتش آزادیبخش ایرلند را به قتل می رساند و پس از بازگشت به امریکا، هدف انتقام سازمان قرار می گیرد.

گوردي بروئر (شوارتسنگر)، آتش نشان لس آنجلسي، پس از کشته شدن همسر و پسرش در بمب گذاري مقابل دفتر نمايندگي کلمبيا، وارد عمل مي شود تا به سبک خودش، انتقام بگيرد.