فارست گامپ مادرزاد دچار اختلالاتی ذهنی و جسمی است. در کورکی به طور معجزه اسایی توانایی راه رفتن را بدست می آورد اما همچنان ضریب هوشی اش بسیار از حد نرمال پایینتر است. مادرش با تلاش فراوان او را به مدرسه می فرستد. بر اساس سلسله ای از حوادث به موفقیتهایی بزرگ دست پیدا می کند. به جنگ ویتنام می رود و به عنوان قهرمانی دست پیدا می کند. و حتی عاشق می شود.

در سال 1942 ناوگان زیردریایی های آلمان در نبردی موسوم به نبرد آتلانتیک شروع به حملات پی در پی و نابود کردن قایق های انگلیسی می کنند، ولی با افزایش محافظت انگلیسی ها ناوگان زیردریایی های آلمانی متحمل یک زیان سنگین می شوند.

فیلمی در ژانر درام جنگی، ساخته الیور هرشبیگل محصول سال ۲۰۰۴ است. سقوط بر اساس کتاب پناهگاه هیتلر تراودل یونگه، کتاب تا آخرین ساعت ملیسا مولر، کتاب هیتلر یوآخیم فست، خاطرات آلبرت اشپر و ارنست-گونتر باده روایت شده است. سقوط دوازده روز آخر زندگی آدولف هیتلر یعنی از ۱۷ تا اواخر آوریل سال ۱۹۴۵ میلادی را در سنگر زیرزمینی فرماندهی او به تصویر کشیده است. در این مرحله، فیلم از فروریختن ماشین نظامی و دستگاه سیاسی عظیم رژیم نازی آلمان آن پرده برمی‌دارد. سقوط از فیلم‌های پر هزینه تاریخ سینمای آلمان به شمار می‌رود. سقوط در اسکار ۲۰۰۴ نامزد جایزه بهترین فیلم خارجی‌زبان شد. امپایر این فیلم را در لیست صد فیلم برتر تاریخ سینمای جهان قرار داد ترجمه از رضا بهادری

این فیلم داستان شاهزاده‌ای به نام جودا بن‌هور- است که ناجوانمردانه به جرم سوءقصد به جان فرستاده سزار، توسط دوست رومی‌اش دستگیر و به بردگی و بندگی فرستاده می‌شود و دیگر اعضای خانواده‌اش هم به سیاهچال فرستاده می‌شوند. او پس از عبور از ماجراهای بسیار به موطن خویش بازمی‌گردد تا انتقام گیرد و خواهر و مادرش را رهایی بخشد…

«مری پاپینز» (اندروز) با چتری از ابرها پایین می آید تا نگه داری از «جین» (دوتریس) و «مایکل» (گاربر)، بچه های آقا و خانم «بنکس» (تاملینسن و جانز) را به عهده بگیرد. اما او یک پرستار بچه ی معمولی نیست...

"آندرا ساچز" روزنامه نگار ساده ای است که به تازگی فارق التحصیل شده است.او به عنوان دستیار دوم "میراندا پرایستلی" مدیر اجرایی بی رحم و جدی یک مجله مد استخدام می شود. رویای "آندرا" تبدیل شدن به یک رونامه نگار ماهر و روبرو شدن با چالش در شغل حرفه اش است .دستیار اول "میراندا" توصیه هایی درباره طرز رفتارش به "میراندا" می کند...

یک زن به همراه دخترش یک مغازه شکلات فروشی در یک روستای کوچک فرانسوی باز می کنند و .