داستان بر اساس زندگی واقعی و رویدادهای حقیقی هنری هیل، گنگستر مخوف سابق را روایت می‌کند. هنری از کودکی آرزو داشته یک گانگستر شود به‌طوری‌که گانگستر شدن را از رئیس جمهور آمریکا شدن بهتر می‌دانست. هنری جوان به عنوان صرفاً یک پیشخدمت و راننده برای سازمان جنایی نزدیک محله‌شان... ترجمه از رضا بهادری

بشریت به شیء مرموز و قیمتی در زیر سطح ماه که توسط کامپیوتر هوشمند H.A.L. 9000 در حال ماموریت کشف می شود، بر میخورد...

هیات سولاریس یک پایگاه بر روی سیاره‌ای که نشانه‌هایی از حیات هوشمند در آن دیده شده، برپا کرده‌اند، اما جزئیات در این مورد مبهم و رازآلود است. بعد از مرگ مشکوک یکی از سه دانشمند ساکن در پایگاه، شخصیت اصلی داستان به جای او فرستاده می‌شود...

لس‌آنجلس. گروهی تروریست اداره‌ی مرکزی جدیدالتأسیس یک شرکت ژاپنی را تصرف می‌کنند و مهمانان شرکت کنندگان در مهمانی شب سال نو را به گروگان می‌گیرند. در این جا «جان مکلین» (ویلیس) پلیس نیویورکی، نبردی یک تنه را علیه مهاجمان آغاز می‌کند.

کوین کاستنر در نقش یک سرباز آمریکایی بعد از شرکت در جنگ و نشان دادن شجاعت خود جایی را برای سکونت دور از مردم انتخاب می‌کند، به مرور زمان با سرخ‌پوست‌ها ارتباط برقرار می‌کند و عامل این ارتباط هم زنی سفیدپوست است که چند سرخ ‌پوست خشن در زمان کودکی پدر و مادرش را به قتل رساندند و حال وضعیت روانی مناسبی ندارد.

چیف برودی (روی اسچیدر ) کلانتر شهر ساحلی است که به تازگی در آنجا دختری هنگام شنا گم شده. با پیدا شدن جسد دختر که بصورت وحشیانه ای کشته شده چیف به دنبال علت مرگ اوست و به وجود کوسه در ساحل مشکوک است. با حرفهای سرمایه داران شهر که ساحل منبع درآمد آنهاست و وجود کوسه را در ساحل غیر ممکن می بینند، شک او برطرف میشود اما با کشته شدن پسر بچه ای دیگر …

«دوروتی» (گارلند) که در مزرعه‌ای در کانزاس نزد خویشاوندانش زندگی می‌کند، در اثر گردبادی به سرزمین‌هایی بر فراز ابرها و آن سوی رنگین کمان می‌رود…

در زندانی مجهز که در یک آزمایشگاه پژوهشی ساخته شده، ۲۰ مرد را در برابر دستمزدی ۴۰۰۰ مارکی گرد هم می آورند تا ۱۲ تن از آنها نقش زندانی و ۸ نفر دیگر نقش زندان بان را ایفا کنند. زندانی ها به سلول هایشان هدایت می شوند و باید به مقررات زندان گردن نهند و نگهبانان نیز به وظایف خود (بدون اعمال خشونت) عمل کنند.

«پیتر پارکر» (مگوایر) خود را از فعالیت‌های نجات بخش کنار کشیده و با زحمت درسش را در دانشگاه کلمبیا ادامه می‌دهد و کماکان به عنوان عکاسی نیمه وقت برای روزنامه‌ی «دیلی با گل» کار می‌کند. تا این که ناچار می‌شود برای مقابله با تهدیدات دانشمند دیوانه‌ای به نام «دکتر اکتاویوس» (مولینا) وارد عمل شود...

دنیای آینده. زمین برای جدال در برابر حشرات غول آسایی از سیارات دیگر که به مایه ی تهدیدی جدی بدل شده اند، آماده می شود. «جانی» (وان دین) و «کارمن» (ریچاردز)، هم مدرسه ای های دل باخته ی یک دیگر که از هم جدا شده اند و به ارتش پیوسته اند، دوباره طی علملیات جنگی در فضا یک دیگر را می یابند. خیلی زود جنگ آدم ها و حشره ها شدت می گیرد...

سفر خانوادگی به یک خانه اجاره‌ای لوکس به وضع ناگواری تبدیل می‌شود وقتی یک حمله سایبری دستگاه‌های‌شان را از کار می‌اندازد و دو غریبه جلوی درب منزل آن‌ها ظاهر می‌شوند.