در شهر لندن و در یک رستوران روسی یک باند مافیای روسی فعالیت میکند. ریاست این گروه بر عهده «سیمون» و پسر کله شقش «کریل» است. راننده کریل، «نیکلای» خود را به همه افراد ثابت میکند و تنها شرطی که باید بپذیرد فراموشی خانوادهاست گرچه خود او هم از این بابت ناراحت نیست زیرا نسبت به پدر و مادرش هیچ احساسی ندارد. نیکلای مرموزی که حتی خود کریل هم او را درست نمیشناسد، به سادگی دشمنان خانواده جدیدش را از بین میبرد و پلههای ترقی را طی می کند، هرچند که هیچ کس هویت واقعی او را نمیداند.
«دنیل» مرد جوان نجیبی است که به تازگی با «جین» ازدواج کرده و هنوز در خانهی پدرش زندگی میکند. بعد از مرگ پدرش، ترتیب دادن مراسم خاکسپاری با او میباشد. اما این مراسم آنطور که انتظار میرود برگزار نمیشود و ...