دختری ۱۰ ساله در نقل مکان خانوادهاش به حومه شهر، در دنیایی سرگردان میشود که توسط خدایان، جادوگرها، و هیولاها اداره میشود؛ جایی که انسانها به شکل حیوانات در میآیند.
سی سال پس از جنگ جهانی سوم حالا دیگر توکیو به یک شهر بسیار بزرگ و صنعتی تبدیل شده که هیچ آرامشی در آن وجود ندارد، همچنین گروههای خلافکاری که شب و روز در حال جنگ با یکدیگرند و اعتراضات شدید مردم نا امنی در این شهر را چندین برابر کردهاست.یکی از گروههای موتورسوار و خلافکار این شهر دسته ای از دانش آموزان هنرستانی، به ریاست کانداست. یکی از دوستان صمیمی کاندا تتسوهو نام دارد که ضعیفترین عضو گروه است و این کانداست که همیشه هوای او را دارد ولی تتسوهو همیشه نسبت به موتور و تواناییهای کاندا در مبارزه حسادت میکند.علت وقوع جنگ جهانی سوم به کودکی به نام آکیرا بازمیگردد، آکیرا و سه کودک دیگر وجود داشتند که در گذشته به خاطر تواناییهای خاصی که داشتند دولت آنها را جمعآوری کرده بود ولی آکیرا قدرتی بسیار فراتر از همه آنها داشت و وقتی از کنترل خارج شد جنگ جهانی سوم آغاز شد. پس از جنگ آکیرا را در محفظه دور از دسترس همگان قرار دادند و از آن سه کودک دیگر تحد تدابیر امنیتی شدید نگهداری کردند تا وقتی که سی سال بعد یکی از آن هلا اقدام به فرار کرد
کِی کورونو هنگام مبارزه با هیولاها و نجات دادن هم تیمی خود ریکا، به سختی مجروح میشود و پس از کشتن رهبر هیولاها قبل از بازگشت به اتاق گانتز میمیرد. ریکا همراه با همتیمیهای بازمانده به پایگاه خود دورنوردی میکنند. در همین هنگام، ماسارو کاتو در ایستگاه مترو، هنگام دفاع دربرابر فردی چاقوکش جان میدهد و به اتاق گانتز منتقل میشود. به جز کاتو، افراد دیگری به نامهای سوزوکی یوشیکازو، جوئیچیرو نیشی، یک مرد میانسال، یک نوجوان و یک مرد ناشناس و عصبانی در اتاق حضور داشتند. سوزوکی توضیح میدهد که همه آنها هم مانند کاتو مردهاند و بعد در اتاق بیدار شدهاند، و برای زنده ماندن و بازگشت به زندگی عادی خود باید با هیولاها و موجودات خطرناک مبارزه کنند. سپس گانتز آنها را به نقطهای از اوساکا منتقل میکند تا مبارزه خود را شروع کنند…