ال اندرسون ناچار میشود جایگزینی برای گله دار خود که او را برای بیوستن به جویندگان طلا ترک کرده بود پیدا کند تا مراتع بالای 400 مایل خود را به او بسپارد. ان بترسون پیشنهاد میدهد تا از پسران مدرسه برای این کار استفاده کند. اندرسون از مدرسه بازدید میکندا اما بسران او را متقاعد نمیکنند. صبح روز بعد تعدادی از پسران مراتع اندرسون را به سوار کار نشان می دهند. اندرسون قابلیتهای پسر را برای اسبداری تسن میکند سیمارون با سردسته بسر بچه در گیر میشوند با وجود انکه اندرسون توانای های او را تائید میکرد اما به دلیل عصبانیت ذاتی اش او را بیرون میکند. و ناچار میشود گروه پسران را استخدام کند …

"استیو واکر" (جونز)، به‌عنوان مربی تیم دو و میدانی کالج شهر به گادولفین می‌آید و در مهمان خانه "ریش سیاه" اتاق می‌گیرد. مهمان‌خانه را چند پیرزن اداره می‌کنند که خود را نواده‌های یک دزد دریائی مشهور به "ریش سیاه" می‌دانند. پیرزن‌ها برای بازپرداخت مبلغ رهن مهمان‌خانه مشکل دارند و با کمک معلم کالج، "خانم بیکر" (پله‌شت) مجموعه‌ای از اجناس عتیقه را حراج می‌کنند. "استیو" ظرفی متعلق به همسر دهم "ریش سیاه" را می‌خرد که جادوگر بوده و "ریش سیاه" را نفرین کرده که تا ابد در برزخ سرگردان باشد، مگر این‌که کار نیکی بکند...