یک دختر جوان بریتانیایی که در هند به دنیا آمده و بزرگ شده است، والدین بیتوجه خود را در یک زلزله از دست میدهد. او به انگلستان بازگردانده میشود تا در قلعه شوهر خالهاش زندگی کند. شوهر خالهاش به دلیل از دست دادن همسرش در ده سال قبل بسیار سرد است. او که بار دیگر نادیده گرفته شده، شروع به کاوش در املاک میکند و باغی را کشف میکند که قفل شده و مورد بیتوجهی قرار گرفته است. او با کمک یکی از پسران خدمتکار، شروع به بازسازی باغ میکند و در نهایت به برخی از اسرار دیگر عمارت پی میبرد.
«جس» خودش را براي مسابقه ي دو مدرسه آماده مي کند. اما تنها کسي که مي تواند از او جلو بزند دختري تازه واردي به نام «لزلي» است. آن دو پس از مدتي با هم دوست مي شوند و مکاني اسرار آميز را در جنگل به نام «ترابيتيا» در نظر مي گيرند و خود را شاه و ملکه ي آن جا مي نامند...
دکستر رایلی و دوستانش به طور تصادفی سرلاکی را کشف میکنند که به مدت محدود قدرت ابرانسانی به ارمغان میآورد.