هری پاتر در سال ششم هاگوارتز تحصیل میکند. او کتاب معجون سازی دست دومی را پیدا میکند که صاحب قبلی آن شخصی به نام «شاهزادهٔ دورگه» است. هری برای اولین بار کلاسهای خصوصی با دامبلدور دارد که در آنها به مرور و بازبینی خاطرات لرد ولدمورت میپردازند.
در دوران جنگ جهانی دوم، دو زندانی آمریکایی درحالیکه سعی داشتند از بازداشتگاه 17 فرار کنند، کشته میشوند. همین اتفاق باعث میشود زندانیهای دیگر، به وجود یک خبرچین در بین خودشان پی ببرند و فردی به نام «سِفتون» که در بازداشتگاه، بازار سیاه به راه انداخته، مضنون اصلی این جریان میباشد.
«دوروتی» (گارلند) که در مزرعهای در کانزاس نزد خویشاوندانش زندگی میکند، در اثر گردبادی به سرزمینهایی بر فراز ابرها و آن سوی رنگین کمان میرود…
پسر بچه ای به نام «کوین» (کالکین)، به دلیل شیطنت هایش، شب پیش از سفر خانواده اش برای تعطیلات کریسمس، تنبیه می شود تا در اتاق زیر شیروانی بخوابد، و او هم پیش از خواب آرزو می کند که تمام اعضای خانواده اش ناپدید شوند. صبح روز بعد، همه «کوین» را فراموش می کنند و به سفر می روند و وقتی متوجه نبود او می شوند که دیگر دیر شده است.
آرتور قرار است با آموزشهای مرلین، تبدیل به پادشاه شود…
دو برادر که از همدیگر متنفرند، میخواهند کریسمس را با مادرشان بگذرانند. او هم تلاش میکند تا دو پسرش را با هم آشتی دهد…