دکتر هاوارد سرپرست یک کلینیک است که کار آن پاک کردن آن دسته از خاطرات افراد است که دوست ندارند آنها را در ذهن خود داشته باشند. کلینیکی که اغلب زوجها خصوصاً در روزهای نزدیک به ولنتاین به آن مراجعه میکنند تا خاطرات بدی را که از هم در ذهن خود دارند پاک کنند. تکنیسینهای کلینیک ابتدا مکان خاطرات مورد نظر را که به صورت لکههای روشنی روی مغز نمودار میشود، شناسایی کرده و سپس به محو کردن آن لکههای نور میپردازند. ابتدا کلمنتاین و سپس جول آگاهانه تصمیم به پاک کردن خاطرات مشترکشان میگیرند، اما حتی بعد از فراموشی یکدیگر....
یک مرد و زن جوان همدیگر را در ایستگاه قطار اروپا ملاقات می کنند و بعد عاشق یکدیگر میشوند و به وین سفر میکنند...
نه سال پیش، بین «جسی» و «سلین» یک رابطه عاطفی شکل گرفت و پس از آن قرار گذاشتند که شش ماه بعد یکدیگر را ملاقات کنند، ملاقاتی که البته هرگز اتفاق نیفتاد. اکنون جسی به خاطر کتاب جدیدش در اروپا به سر می برد، کتابی که در آن خاطراتش با سلین را بازگو کرده است و هنگامی که در یک کتاب فروشی کوچک در شهر پاریس حضور دارد بار دیگر با سلین رو به رو می شود و برای هر دو آنها احساسات گذشته دوباره تداعی می شود. البته جسی یک ساعت بیشتر فرصت ندارد چراکه باید به فرودگاه برود ولی از تمام این فرصت برای بودن در کنار سلین و صحبت کردن با او استفاده می کند...
چین، قرن سوم قبل از میلاد. یک «مرد» (لی)، پس از کشتن سه تن از دشمنان امپراتور - «آسمان» (ین)، «شمشیر شکسته» (چیو- وای) و «برف پرنده» (مان- یوک) - به حضور امپراتور چین (مینگ) شرف یاب میشود. اما امپراتور گزارش «مرد» را باور نمیکند و میگوید هدف اصلی او کشتن امپراتور است...
فیلمی عاشقانه که فیلمنامه آن را النور برکستاین نوشته و امیل اردولینو انرا کارگردانی کردهاست.بازیگران اصلی فیلم پاتریک سویزی و جنیفر گری هستند. تقریباً یک سوم فیلم را صحنههای رقص در بر گرفتهاست. این فیلم نسبتاً با بودجه کمی ساخته شد اما فروش بسیار خوبی داشت. تا سال ۲۰۰۹ بیش از ۲۱۴۰۰۰۰۰۰ دلار در سرتاسر جهان فروش کردهاست و همچنین اولین فیلمی بود که بیش از یک میلیون نسخه از آن در شبکههای ویدویی به فروش رسید. این فیلم برنده اسکار 1988 بهترین موسیقی، برنده یک جایزه گلدن گلاب 1988 و نامزد 3 جایزه دیگر گلدن گلاب و جوایز متعدد دیگر نیز شده است. فرانسیس بی بی هوسمن دختر نوجوان هفده سالهای است که در تابستان 1963 برای گردش و مسافرت به همراه خانواده اش به شمال نیویورک میروند. پدرش یک دکتر است و از بی بی انتظار دارد که به دانشگاه برود و با یک دکتر ازدواج کند. بی بی با یک مربی رقص به نام جانی آشنا میشود....