تدی می‌خواهد برای برآورده کردن آرزوی مادرش ازدواج کند. با این حال، وقتی مادرش متوجه می‌شود که همسر آینده‌اش، ونسا، اصالتی چینی دارد، به او اجازه ازدواج نمی‌دهد چرا که از همسایه‌ها خجالت می‌کشد. تدی نیز اهالی روستا را به جاکارتا دعوت کرده است تا آن‌ها با اینحال بتوانند ازدواج کنند.