«کنجی واتانابه» (شیمورا)، کارمند قدیمی بخش بایگانی شهرداری، در می‌یابد که به سرطان معده مبتلا شده و بیش از شش ماه دیگر زنده نمی‌ماند. او ابتدا می‌خواهد تا از آخرین روزهای زندگی‌اش لذت ببرد، اما این بی فایده است و «واتانابه» می‌میرد. در مراسم یادبودش، روشن می‌شود که پیش از مرگ یک زمین بازی برای بچه‌های محله ساخته است.

سال ۱۹۸۰، رومانی. «گابیتا» (واسیلیو) باردار است و می خواهد به کمک دوستش، «اوتیلیا» (مارینکا) به طور غیر قانونی سقط جنین کند...

روزى « یوزف ك » ( پركینز )، كارمند بانك، را بازرس پلیس ( فوا ) و دو دستیارش ( كرنز و هان ) دستگیر مى‏كنند. او مرتكب جرمى نشده و از اتهامش نیز اطلاعى ندارد...