فارست گامپ مادرزاد دچار اختلالاتی ذهنی و جسمی است. در کورکی به طور معجزه اسایی توانایی راه رفتن را بدست می آورد اما همچنان ضریب هوشی اش بسیار از حد نرمال پایینتر است. مادرش با تلاش فراوان او را به مدرسه می فرستد. بر اساس سلسله ای از حوادث به موفقیتهایی بزرگ دست پیدا می کند. به جنگ ویتنام می رود و به عنوان قهرمانی دست پیدا می کند. و حتی عاشق می شود.

روزنامه ‏نگارى به نام «مارچلو روبینى» ( ماسترویانى ) با نوشتن مطالب جنجالى و داستان رسوایى‏ ها تأمین معاش مى‏ كند. او در حالى كه جاه‏ طلبى‏ هاى ادبى نیز دارد در منجلاب جامعه‏ ى فاسد رم گرفتار آمده و بى‏ اعتنا به اصول اخلاقى مى‏ كوشد تا خودش را پیدا كند.

«مری پاپینز» (اندروز) با چتری از ابرها پایین می آید تا نگه داری از «جین» (دوتریس) و «مایکل» (گاربر)، بچه های آقا و خانم «بنکس» (تاملینسن و جانز) را به عهده بگیرد. اما او یک پرستار بچه ی معمولی نیست...