مارمولکی به‌طور اتفاقی از یک اتومبیل به درون صحرایی خشک و بی‌آب و علف پرت می‌شود. او با راهنمایی یک آرمادیلو خردمند به شهر کوچکی می‌رسد که مردم آن در خشکی و بی آبی به سر می‌برند. رنگو با داستان‌های خیالی که برای مردم شهر تعریف می‌کند و...

وقتی سرخپوستان یک قلعه نظامی را در سال 1876 محاصره می کنند، ساکنان قلعه تلاش می کنند با گذشته یکدیگر و تفاوتهایشان کنار بیایند و...

پیشاهنگی که یک قطار را از میان مناطق هندیها هدایت می کند به طور ناخواسته وارد رابطه با دختر رئیس سرخپوستان می شود و...

در سال 1843،یکی از سناتوران سابق آمریکا قطار مهاجران را به سمت اورگان هدایت می کند.اما غرور و بزرگ بینی اش او را به سمت نارضایتی از رهبری و زیرسوال بردنش می برد...

ازدواج "پوئب آن نیلور" با "دون آندرا" توسط سواره نظام متوقف می شود."دون آندرا" از طریق رودخانه به تگزاس گریخته و با "سم هولیس" و دوست سرخپوست او "کرونک" که با خود سلاح حمل می کنند آشنا می شود و...

شان کنری شالاکو ، راهنمایی در غرب قدیمی است که مجبور است یک دسته شکارچی اشرافی انگلیسی را از سرخپوستان و راهزنان نجات دهد.

در سال ۱۸۷۵ در یک دهکده ی کوچک در نیومکزیکوی آمریکا غریبه ای ناشناس که دست بندی عجیب بر دست دارد وارد شهر می شود به همه ی ساکنان دهکده هشدار میدهد که خطری بزرگ آنها را تهدید می کند و آن هم حمله بیگانگان فضایی است. به زودی بیگانگان به دهکده حمله می کنند و حالا این غریبه ی ناشناس تنها امید مردم است. او با کمک کلانتر و گروهی از مردان مسلح سعی می کند تا به هر شکل ممکن از محل زندگی خود در برابر تهدید فرازمینی ها مراقبت کنند...