لایتینگ مک‌ کوئین، ماشین مسابقه‌‌ای خوش‌‌عکس است که همیشه برای پیروز شدن مسابقه می‌دهد. مک‌ کوئین در راه رسیدن به محل مسابقات قهرمانی جام پیستون در کالیفرنیا برای مسابقه دادن با دو رقیب دیرینه، به طور غیر منتظره‌ای خود را در جاده ۶۶ شهر رادیاتور اسپرینگ می‌یابد و با شخصیت‌های این شهر آشنا می‌شود و درمی‌یابد که زندگی همانند یک سفر است نه خط پایان و جز برنده شدن، چیزهای مهم دیگری نیز در زندگی وجود دارد …

«سام بالدوین» (هنکس) پس از مرگ همسر جوانش با پسر هشت ساله اش «جونا» (مالینجر) تنها می ماند. او برای آغاز یک زندگی نو از شیکاگو به سیاتل می رود. از سویی «آنی رید» (رایان) یک روزنامه نگار ساکن بالتیمور، وقتی صدای «سام» را از رادیو می شنود، ندیده و نشناخته، به او علاقه مند می شود و به سیاتل می رود ...

جان و جین اسمیت برای رد گم کردن و برای این که به عنوان مظنون در یک بمب گذاری در بوگوتای کلمبیا دستگیر نشوند به شکل مصلحتی با هم ازدواج می‌کنند و بعد تصمیم می‌گیرند با هم زندگی کنند اما رابطه آنها به زودی به سردی می‌گراید.آنها در جلسات مشاوره خانواده شرکت می‌کنند اما نمی‌توانند دلیل مشکلاتشان را کشف کنند در ادامه ما متوجه می‌شویم که جان و جین دو …

- حرفه ای ها یک روز صبح به دست می آیند دوباره اقدام کن ریگز و مورتاگ تماس گرفتند: بمبی در خانه ای پیدا شد. هنگامی که به آنجا می رسد، ریگز معتقد است که می تواند بمب را به تنهایی خنثی کند و از صبر کردن برای جزئیات امنیتی خودداری می کند. مدت کوتاهی پس از آن، خانه به آوار و خاکستر تبدیل می شود. به عنوان مجازات، این دو باید به گشت زنی بروند و به سرعت با توطئه بعدی برخورد کنند. به زودی مشخص می شود که آنها باید در صفوف خود تحقیق کنند، زیرا ظاهراً افسران پلیس در تجارت غیرقانونی اسلحه مشغول هستند. آنها توسط پلیس زن زیبا برای "امور داخلی" لورنا کول حمایت می شوند. مترجم : shabnam_05

بری بنسون به تازگی از دانشکده فارغ‌التحصیل شده و چشمش به واقعیت‌های حرفه‌ای و تنها انتخابش باز می‌شود: "ساختن عسل". در سفری اختصاصی به بیرون از کندو، بری توسط ونسا که یک گلفروش در نیویورک سیتی است از مرگ نجات پیدا می‌کند. با گسترش رابطه، این دو متوجه می‌شوند که در حقیقت این آدم‌ها هستند که عسل می‌خورند و تصمیم می‌گیرد که از آدم‌ها شکایت کند.