مردی تنها و افسرده به نام تراویس بیکل که در شهر نیویورک سکونت دارد و از بی خوابی مزمن رنج میبرد، در طول شب به عنوان راننده تاکسی مشغول به فعالیت می شود. از آنجایی که تراویس نمی تواند به معضل های اجتماعی پیرامون خود بی تفاوت باشد، تصمیم می گیرد که...
پرل که در مزرعهی خانوادگی دورافتادهاش گیر افتاده است، باید تحت مراقبت ناخوشایند و طاقتفرسای مادر مذهبی خود، به پدر بیمارش رسیدگی کند. در آرزوی یک زندگی پر زرق و برق مانند آنچه در فیلمها دیده است، جاه طلبیها، وسوسهها و سرکوبهای پرل با هم تلاقی میکنند.