در دهکدهای لهستانی در اواخر قرن نوزدهم، زنی جوان به نام یگنا مصمم است تا راه خود را پیدا کند. این دهکدهای پر از سنتهای رنگارنگ و باورهای کهن است، جایی که ثروتمند و فقیر در کنار هم زندگی میکنند. اما زمزمهها و دشمنیهای قدیمی همچنان ادامه دارد که ...
مرد میانسالى ، « ریچارد شرمن » ( یوئل ) كه همسایهاى پرىرو ( مونرو ) دارد ، با رفتن همسر و فرزندش به تعطیلات دچار « خارش » میشود ...
بیهتر، که از عشق ناامید است، عدنان، یک مرد مسن ثروتمند و مورد احترام را راهی برای خروج از باور رایجی میبیند که جامعه و مادر مادیگرایش به او دادهاند. اما بهزودی متوجه میشود که از توجه او راضی نیست و نیازهای دیگری دارد.